جدول جو
جدول جو

معنی لینگ بن - جستجوی لغت در جدول جو

لینگ بن
زیرپا، پهلوی پا
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لِ)
دهی از دهستان لاهیجان بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 24هزارگزی باختر شوسۀ مهاباد به سردشت. کوهستانی، معتدل و دارای 291 تن سکنه که کردزبانند. آب آن از رود خانه آواجیر. محصول آنجا غلات، توتون و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
آنکه لنگ بندد:
سرو از جوش لاله و سنبل
لنگ بندی است زلف کاکل دار.
محمدسعید اشرف (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گِ دُ)
شهر و دژی از تنکن (هندوچین) نزدیک سرحد چین دارای هفت هزار و پانصد تن سکنه است
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان وسط بخش طالقان شهرستان تهران. دارای 277 تن سکنه. محصول آنجا غلات، سیب زمینی، میوه جات. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(بی بِ)
زنگ برج پارلمان (کاخ وستمینستر) در لندن، به وزن 13/5 تن که در 1858 میلادی ریخته شده است، نام ساعت عظیم برج مزبور. (دائره المعارف فارسی) ، نام صوت ساعت مزبور که از دستگاه بی بی سی لندن در ساعات شبانروز در جهان پخش شود
لغت نامه دهخدا
آنکه لنگ بندد: سرو از جوش لاله و سنبل لنگ بند است زلف کاکل دار. (محمد سعید اشرف آنند لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
نوک انگشتان پا
فرهنگ گویش مازندرانی
از مناطق کوهستانی و ییلاقی شاه کوه و ساور استرآباد
فرهنگ گویش مازندرانی
لینگ په
فرهنگ گویش مازندرانی
زیرپا
فرهنگ گویش مازندرانی
پشت پا زدن، فنی درکشتی محلی
فرهنگ گویش مازندرانی
پارچه ای که برای بستن پای نوزاد در گهواره مورد استفاده قرار
فرهنگ گویش مازندرانی
لگد مال، زیردست و پا انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
خشتک شلوار
فرهنگ گویش مازندرانی
پیش پا
فرهنگ گویش مازندرانی
رد پا
فرهنگ گویش مازندرانی